2 سالی که مثل باد گذشت
سلام عزیز مامان ببخش منو که یکم دیر به فکر افتادم که خاطراتتو یه جایی ثبت کنم.ستایش من ایشالله تا چند روز دیگه یعنی 16 خرداد 2 سالش تموم میشه.الان دیگه دارم باهاش تمرین میکنم که جیششو بگه ولی خیلی سخته چون خودم دارم درس میخونم زیاد وقت نمیکنم فقط بعدازظهرها یکم باهاش کار میکنم توی حیاط.خودش خیلی اذیت میشه وقتی میخوام پوشکش کنم.البته ستایش توی همه چیز خیلی زرنگ بود .ما از کوچیکی بهش پستونک میدادیم ولی 1 سالش که شد تصمیم گرفتیم ازش بگیریم وفقط یک شب براش ناارومی کرد همین طور 6 ماه بعدش برای شیشه البته من خودم خیلی دوست داشتم که هنوز بخوره ولی خداروشکر نخورد والان هم خیلی راحت توی لیوان میخوره.از همون یکسال ونیمی بود که جیش 2 رو میگفت واصلا هم الان اذیت نمیکنه که امیدوارم این یکیرو هم زودتر بگه که خودش هم اذیت نشه که یکخورده سر این مسئله با بابای ستایش هم مشکل داریم.