روزقبل از تولد
امروز اولین روزی بود که ستایشو گذاشتم باز باشه که جیششو بگه که خیلی هم موفقیت امیز بود . امیدوارم که فردا هم همینطور بشه .راستی عزیز مامان تولدت مبارک باشه .انشااله تولد ١٢٠ سالگیت.ومن هم تا اون موقع بتونم خاطراتتو بنویسم.خیلی بامزه میشه ها. امشب میخوایم برات تولد بگیریم البته فقط با خونواده ی مامانی . ...
نویسنده :
seti
1:49
بدون عنوان
شاهکارهای ستایش
اینا کارایی هست که ستایشم اولین بار انجام داده: ٨ ماهگی چهار دستو پا کردن ٩ ماهگی اولین دندون ١١ ماه و بیست روزگی راه رفتن ا سال و١٠ روز گفتن دو کلمه با هم مثلا :بابا رفت .بابا اده ١ سال و ٩ ماهگی مثل بلبل حرف زدن ...
نویسنده :
seti
17:14
2 سالی که مثل باد گذشت
سلام عزیز مامان ببخش منو که یکم دیر به فکر افتادم که خاطراتتو یه جایی ثبت کنم.ستایش من ایشالله تا چند روز دیگه یعنی 16 خرداد 2 سالش تموم میشه.الان دیگه دارم باهاش تمرین میکنم که جیششو بگه ولی خیلی سخته چون خودم دارم درس میخونم زیاد وقت نمیکنم فقط بعدازظهرها یکم باهاش کار میکنم توی حیاط.خودش خیلی اذیت میشه وقتی میخوام پوشکش کنم.البته ستایش توی همه چیز خیلی زرنگ بود .ما از کوچیکی بهش پستونک میدادیم ولی 1 سالش که شد تصمیم گرفتیم ازش بگیریم وفقط یک شب براش ناارومی کرد همین طور 6 ماه بعدش برای شیشه البته من خودم خیلی دوست داشتم که هنوز بخوره ولی خداروشکر نخورد والان هم خیلی راحت توی لیوان میخوره.از همون یکسال ونیمی بود که جیش 2 رو میگفت واصلا هم ...
نویسنده :
seti
16:56