setayeshsetayesh، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره
my sistermy sister، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره
my weblogmy weblog، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره
روزی که دوباره متولد شدم 🫂🥀روزی که دوباره متولد شدم 🫂🥀، تا این لحظه: 1 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره
آرمی شدنم💜🇰🇷آرمی شدنم💜🇰🇷، تا این لحظه: 1 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

세타예시💜

ستایش کوچولو قدیم

ترنم خیاط

اینجاهم ترنم خانم درحال خیاطی هستن.وقتی من دارم کارامو انجام میدم مجبورم باهاشون همکاری کنم که تودست وپای من نباشن ولی بازم نمیشه ومیبینیم که ایشونم دست به کارشدنو برا خودشون دامن میدوزن ...
31 فروردين 1397

تولدنیکا خانم خاله ۲۹ فروردین

ب له صبح چهارشنبه بود که ماطبق معمول قراربود بریم کلاس خیاطی و مامان قراربود بیان خونه ما که پیش بچه هاباشن.که از قرارمعلوم همون روز خاله نجمه هم درداش شروع بشه و مامان به من گفتن برم اونجا که بچه هاروبزارم خونه مامان.وقتی رسیدم دیدم خاله جون درداش شدیدترشده و باید برن بیمارستان.بالاخره از خیر کلاس گذشتیمو موندیم پیش ترنمو نگین که خاله رو ببرن بیمارستان.ساعت ده ونیم از خونه رفتن و ساعت ۱۲ونیم خبر بدنیااومدن نیکاخانم ومامانجون دادن...
31 فروردين 1397

جشن تکلیف ستایش خانم

بله بالاخره من بعداز دوسال دوباره اومدمو ی سر به وبلاگ زدم.دلم هوایی شد دوباره مطلب بزارم ولی نمیدونم چرابرام سخت بود تاچشمم به اپ نی نی وبلاگ خورد.سریع دانلودش کردم و شروع کردم به نوشتن.خدایش خیلی راحته و دردسترس. من نیومدمو ولی بچه ها بزرگ شدن.بله ستایش خانم به جشن تکلیف رسیدنو ومن هنوز باورم نمیشه.ترنمم سه ساله شد.خداییش چه زود داره میگذره انگار همه ی اتفاقات مال دیروز بوده. چهارشنبه ۲۹ فروردین سال ۹۷ ...
31 فروردين 1397

شهربازی پروما

سلام به دخملای نازم دیشب با خاله نجمه رفتیم پروما و شهربازی .ستایش جون که مثل همیشه ذوق زده شده  بودوترنم هم هاج وواج اینور اونورو نگاه میکرد البته خداروشکر مثل چندشب پیش که رفتیم بیرون دیگه بغض نکردن و گریه نکردن.ولی ایشونم از دیدن این همه چراغهای رنگاورنگ دیگه دلش نمیخواست تو کالسکه بمونه و همش بغل منو بابایی بود و وسیله هایی که خواهرجونو نگین سوارمیشدنو نگاه میکرد.بالاخره خیلی شب خوبی بود و برگشتن از اونجا رفتیم شام ساندویچ خوردیم.الان چندتا عکس خوشگل از دخملها رو میزارم
13 اسفند 1394

بدون عنوان

سلام بعداز مدتهااومدم‌ولی این بار خاطرات یک‌کوچولویدیگه روهم باید اضافه‌کنم.نمیدونم چرا حسش نبود بیامو‌بنویسم.ولی ایشالاه ازاین به بنویسم.الان چندتا عکس خوشگل از دخملهای عزیزم میزارم      ...
9 اسفند 1394

ستایش در روز جشن پایان سال(12 خرداد 92)

    ژست قبل از رفتن به جشن ستایش و دوستان قبل از شروع جشن اسامی به ترتیب از راست به چپ: پریا-سحر-ستایش-کیان-دانیال-زینب     ستایش در نقش گوشت:من گوشتم بچه ها            میریزنش تو غذا                                  مقوی وخوشمزه          چه عطرو بویی داره       ...
30 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به 세타예시💜 می باشد