setayeshsetayesh، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
my sistermy sister، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
my weblogmy weblog، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
روزی که دوباره متولد شدم 🫂🥀روزی که دوباره متولد شدم 🫂🥀، تا این لحظه: 1 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
آرمی شدنم💜🇰🇷آرمی شدنم💜🇰🇷، تا این لحظه: 1 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

세타예시💜

ستایش کوچولو قدیم

جشن بادبادک ها

1391/11/24 18:08
نویسنده : seti
347 بازدید
اشتراک گذاری

وای که عجب روز خوبی بود امروز.صبح که از خواب پاشدیم چون درگیر کارای نقاشیه خونه بودیم از بادبادک درست کردن یادمون رفته بود.ولی بابا قرار شد چند تا بادکنک بخره وببره گاز نیتروژن بکنه ولی خوب نشد یعنی اقا لاستیک فروشه سر کوچه گفته بود نمیشه .بالاخره که با همون بادکنک ها رفتی مهد ولی بازهم بابا دلش طاقت نیاورد وچون خودش هم میخواست بره سر کار به من زنگ زدو گفت حاضر باش تا سر چهارراه ببرمت تا براش کایتی چیزی پیدا کنیم ومنم حاضر شدم ورفتیم .هر چی اسباب بازی فروشی و لوازم ورزشی بود سر زدیم تا بالاخره از یک مغازه که کتاب وبازی فکری داشت خریدم واز همونجا با اژانس خودمو رسوندم به پارک گلها .خوشبختانه شما هم تازه رسیده بودین که تامنو دیدی خیلی خوشحال شدی وسریع کایتو از من گرفتی .اول ازتون عکس گرفتن ومن هم همونجا موندم واز شما عکس وفیلم گرفتم.بعدش هم یک خورده تابو سرسره بازی کردین ورفتین نقاشی کشیدین .بعد که نقاشیتون تموم شد منم به ملیحه جون کمک کردم وشماروتوی صف کردیم ورفتیم تا جای مینی بوس.از اونجا هم که منم همراه شما اومدم تامهد وبرگشتم خونه.تازه ستایش جونم بعدش کلاس زبان  داشت که خدا خدا میکردم خسته نباشه ولی وقتی 1 اومد خونه دیدم ساندویچ بدست داره میاد تازه بعدش سحر هم با مامانش اومدن خونه ما مه تا 3:30 با سحر بازی میکرد.خئاروشکر روز خیلی عالیه ای بود.

کلاس ملیحه جون

 

دورت بگردم

 

 

 

 

ستایش -ارش -هانا-سحر

 

ایستگاه نقاشی

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

امیرحسین و رضا
26 اردیبهشت 92 12:20
سلام چرا عکسای مارو نذاشتین
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به 세타예시💜 می باشد