اول از همه بریم سراغ اتفاقات جالب این هفته
به نامخدا بنده ستایش هستم بالاخره بعد غیبت صغری کبری با هم دیگه برگشتم اول از همه تولد سانا جون مبارک انشاالله هزار دویست ساله بشی🫂♥️
همچنین مابزرگم هم بالاخره بعد یک سال و خورده ای اومدن مشهد و این ستی خانم شما داره از خوشحالی بال بال میزنه 😂😅
و همچنین بگم از مهمونی یزدیامون که عموم دامادش رو برای اولین بار آورده مشهد و همچنین خاله ی بابامم اومدن و بگم براتون که قراره تا آخر هفته بقیه خاله ها ی بابام هم بیان🙃😐😂
جمنم براتون بگه که ما عید خونه تکونی نکردیم و دیگه مامانم گفت باید تو شهریور یک برنامه خونه تکونی داشته باشیم دیگه تو چهار روز ما کل خونه رو تمیززز تمیززز کردیم دست تنها دیگه خلاصه کلی داستان داشتیم تو این خونه تکونی بابامم که معمورین بود ما هم تنها با مامانم تو خونه خیلی سخت بود 😐🥲
راستش این چند وقت دیگه حالم زیاد جالب نیست که اینو تو یک پست دیگه میخوام مفصل بگم چون حال درستی ندارم و امیدوارم با اومدن مامانجونم حالم بهتر بشه 🥀🥲
دیگه چی بگم ؟؟
تولد بایست قشنگم و پسرم خوشگلم کوکی مو با تاخیر تبریک میگم😇♥️
دیگه نمیدونم چی بگم ذهنم قفل شد بقیه اش باشه برای بعداً 😇♥️