setayeshsetayesh، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره
my sistermy sister، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
my weblogmy weblog، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
روزی که دوباره متولد شدم 🫂🥀روزی که دوباره متولد شدم 🫂🥀، تا این لحظه: 1 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره
آرمی شدنم💜🇰🇷آرمی شدنم💜🇰🇷، تا این لحظه: 1 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

세타예시💜

ستایش کوچولو قدیم

فرهنگ لغت ستایش

طربقه=طرقبه تخبا=تخم مرغ (که البته الان چند وقتیه که درست میگن) بیدارن=بیدار شدن   (هر وقت که میخواد از خواب بیدار شه اول میپرسه وقته بیدارنه؟)
17 بهمن 1390

خاطرات دوران بارداری

  راستشو بخوای عزیزم من موقع شما برای اینکه بفهم حامله هستم خیلی دیر ازمایش دادم چون تقریبا 6 ماه قبلش وقتی برای بار اول فهمیدیم حامله هستم وتا زمان سقط 7 روز طول کشید خیلی بهمون سخت گذشت برای همین ایندفعه دیرتر رفتم ازمایش که مطمئن باشم ودقیقا وقتی فهمیدم که شما 50 روز از عمر جنینیت گذشته بود. خیلی خوشحال شدیم وایندفعه خیلی مراقبت بودیم که شما فرشته مهربون زودتر پیش ما بیای.من از سایت ninisiteهمه اطلاعات درمورد بارداری وحتی تغییرات هفته به هفته رو گرفته بودم وهر هفته با بابایی وگهگداری با مامانجون اینها میشستیم وبا اطلاعاتی که میخوندیم وضعیت رشدت  رو نگاه میکردیم.خیلی روزهای خوبی بودومشتاقانه منتظر به دنیا امدنت بودیم . من ک...
9 بهمن 1390

ستایش عشق دامن وآرایش

توی این عکس تازه از حموم اومده بودی بیرون که مامان جون اومدن خونمون و این بلوز ودامن رو برات خریدن وتو هم از لحظه ای که پوشیدیش همش رقصیدی . اینجا مامانی از ذوقی که این دامن رو برات خریدن اصلا برای عکس گرفتن قر نزدی وتازه سریع رفتی خودتو ارایش کنی.     ...
11 آذر 1390

شیرین کاری

دو روز که عشق من یک حرف جالبی میزنه واین شعرو میخونه دوست دارم میدونی این کار دله که البته وقتی قسمت اولش رو میخونه اگر من یا باباش پیشش باشیم به صورت سوالی میپرسه/دوست دارم میدونی؟کاش میتونستم صدای ضبط شدت رو بزارم اینجا همه بشنون که این جیگر طلا چطوری دلبری میکنه وخودش رو توی دلمون جا میکنه.واقعا نمیدونم اگر پسر بودی بازهم ازاین کارا میکردی؟
16 تير 1390

ستایش عشق پارک

دیروز ساعت 5:30 صبح بیدار شدی ودیگه نخوابیدی  ووقتی بابا داشت میرفت سر کار باهاش رفتیم پارک ملت اخه چند وقتی بود که پارک برای بازی نبرده بودیمت وچون  صبح زود برای خوشگل مامان صبحانه هم همراهمون برداشتیم .وقتی رسیدیمقسمت وسایل بازی خیلی خلوت بود وتودوباره با دیدن سرسره از خود بیخود شدی.تقریبا تا ساعت 9.5 پارک بودیم وتوحسابی بازی کردی.وچون دوباره عشق اتوبوس سواری داشتی با اتوبوس اومدیم خونه که دوباره هم ذوق زده شده بودی.خیلی خوش گذشت وبالاخره اومدیم خونه.اینقدر خسته بودی که گفتم حتما برسیم خونه میخوابی ولی تا12 نخوابیدی.وقتی هم خوابیدی تا 3 بیدار نشدی ولی وقتی بیدار شدی خیلی بداخلاق بودی اصلا دیروز حال وهوات عوض ش...
16 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به 세타예시💜 می باشد