setayeshsetayesh، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره
my sistermy sister، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
my weblogmy weblog، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره
روزی که دوباره متولد شدم 🫂🥀روزی که دوباره متولد شدم 🫂🥀، تا این لحظه: 1 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره
آرمی شدنم💜🇰🇷آرمی شدنم💜🇰🇷، تا این لحظه: 1 سال و 8 ماه سن داره

세타예시💜

ستایش کوچولو قدیم

🍉شب یلدا 🍉

1399/10/18 15:13
نویسنده : seti
172 بازدید
اشتراک گذاری
روز یلدا بود و من با خوشحالی بیدار شدم اومدم بیرون خوشحالی من این بود که میتونیم شب اونجا بمونیم
(شب)
شب که شد نوشتیم میرفتی که نزدیک های ساعت ۷ بود که خالم تو راه پله صدام رو شنید و گفت که ما سفره مون چیندس اگه مشکلی نیست بیاین بالا مل گفتیم باس رفتیم بالا خونش من با اینکه خونمون به خالم نزدیک بود ولی یک ماه کامل ندیده بودمشون فقط تصویری صحبت کرده بودیم حالا از اینا بگیریم رفتیم تو نشستیم یه چند تا عکس گرفتیم که الان عکسا رو میزارم

اینم عکسای خونه خالم

بعد اون خداحافظی کردیم راه افتاد به طرف خونه ی مامانتو وقتی رسیدیم هیچ سفره ای ندیدیم گفتن هنوز تازه میخواد بچینن که منم کمکم چشن یلدای مدرسه ام شروع شد که رفتم سر کلاس که حافظ خوانیم رو ویس بگیرم بعد کلاسم رفتم دیدم سفره قشنگ چیدن اینا بعد مامانم گفت که بدو زندایی ازت کی بگیره من رفتم عکس بگیرم عکس ها رو برات میدارم


اینم عکساش

بعد از عکس نشست کلی شکلات کیک و شیرینی خورد اخر شب خالم با فلاش عکس فیلم گذاشت دیدم بعد با نملوا من دختر داییم تا ساعت ۴ صبح فیلم دیدیم یعنی من و بابام و زینب تا ۴ صبح بیدار بودیم بقیه رفته بودن بخواب بعدش صبح هم که بیدار شدیم اینا که بعد از ظهر رفتیم خونه هامون 🥰🥰
پسندها (3)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به 세타예시💜 می باشد